???????? بڪَذار شب ڪَونہهایت را ببوسم عطر نفسهایت مــرا سیـراب ڪند بڪَذار در سرسراے خیالت و گونههایت را بوسه بوسه عاشقانه ورق بزنم مثل دفتری پراز دوستـــــــت دارم مثل رمانی پراز عاشقانه بهانه گیر نیستم فقط دلم گاهی برای دیدنت برای تماشای نگاه دلبرانه ات برای صدایت برای استشمام عطر هوایت تنگ می شود کاش بودی تا از جام سرخ لبانت به اندازه پیاله ای بوسه می نوشیدم مست می گشتم و بدینگونه دلتنگی هجرانت را از خاطر می بردم اگه مخدر بودی باهات اور دوز میکردم اگه دریا بودی غرقت میشدم اگه جنگل بودی توت گم میشدم اگه آسمون بودی برات پرواز میکردم اگه مشروب بودی، دائم الخمر میشدم اگه جادو بودی هری پاتر میشدم اگه خودکار بودی نویسنده میشدم اگه کتاب بودی دانشمند میشدم اگه زندگی بودی معجون جاودانگی میخوردم اگه جهنم بودی آتیش گرفتن و با جون و دل میپذیرفتم اگه قهوه بودی تا ابد بیدار میموندم اگه سرطان بودی واست میمردم گاهی یک نگاه به تمام دنیا میارزد گاهی یک نگاه میتواند چنان عشقی را با خود داشته باشد که هزاران جملهی دوستت دارم نداشته باشند اصلا انگار عشق واقعی را چشم ها فریاد میزنند نه زبان ها عشق آدمها به خودتان را میان حرف هایشان جست و جو نکنید در چشمها دنبال عشق بگردید زبان ها به دروغ می توانند عاشق شوند اما چشم ها هیچگاه عشقشان دروغ نیست از نگاه برایتان میگفتم نگاه همان حرفِ دلِ چشم است اصلا شاید برای همین است ما دوستت دارم های یک نفر ممکن است فراموشمان شود اما دوستت دارم های نگاهش را هرگز
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|